وقتی دو مرد در جست و جوی بیست هزار نفر توسط پسرخوانده اش، خراب، بی ارزش، پول باخته، کشیده می شوند، یک مادرشوهر چه باید بکند؟ البته او را وادار به پرداخت می کند. و نه فقط از صندوق دانشگاهش. او به اراذل و اوباشی که نیمی از هوش و ذکاوت یقه او را دارند می گوید که در صورت موافقت با خوابیدن او، نه تنها بدهی او را دوبرابر می کند، بلکه از پسر خوانده اش نیز باج می گیرد. او تماشا خواهد کرد عکس لز زوری و هرگز یک کلمه از او نفس نخواهد کشید. پس از مدتی، کوچولوها توجه ویژه ای به خود جلب می کنند و یک درس مهم زندگی را می آموزند: اینکه زنان واقعاً فقط آرزوی یک خروس سیاه دارند و هیچ جایگزینی برای آن وجود ندارد.