"تامی پیستول در خانه گیر کرده است و تمام تلاشش را می کند تا خود را در زمان سختی منزوی کند. مادرش برای او عروسکی می فرستد تا دوستانش را نگه دارد، اگرچه او چندان به او اهمیت نمی دهد. این یعنی خوب است اما فقط... کمی عجیب است. با گذشت روزها، تامی کمی احساس دیوانگی می کند. با وجود اینکه سعی می کند کلیپ سکس زوری خودش را مشغول نگه دارد، فقط کارهای زیادی می تواند انجام دهد! او همچنین شروع به پارانویا شدن در مورد آن عروسک کرده است زیرا گاهی اوقات مطمئن است که آن را در سایه در حال حرکت می بیند... وقتی عروسک یک روز شروع به صحبت با او می کند، تامی مطمئن است که آن را گم کرده است! این حتی وحشتناک تر است زیرا عروسک مدام به او یادآوری می کند که او را درگیر همه این ها نکند. تامی که متقاعد شده است که عروسک فقط مظهر قدرت اوست، با اراده منفجر می شود. متأسفانه، بیایید این حقه را انجام ندهیم و عروسک آزاردهنده تر و خواستارتر می شود. بدتر از آن، این عروسک به زودی دوستان عروسکی بیشتری را با خود می آورد! سرانجام تامی با فی داناوی تماس گرفت و او را برای اقدام سریع دعوت کرد. شاید این wi;"