این احمق ماشین رئیسش تصادف کرده و تعمیرات آنقدر گران است که مجبور شد با دوستانش تماس بگیرد تا از او پول نقد بخواهد. همه نپذیرفتند، اما این مرد پیشنهاد داد در ازای رابطه جنسی با دوست دخترش، تمام کس زوری هزینه تعمیرات را بپردازد. او باید بر حسادت خود غلبه می کرد و قبول می کرد که دوست دخترش گفته است که او به نوعی از این پسر خوشش می آید و بدش نمی آید که با او بخوابد. فلا بیچاره وقتی بزرگ شد تقریبا گریه کرد.